معناشناسي واژه جاهليت در قرآن

پدیدآورمحمدعلی مجرب

نشریهصحیفه مبین

شماره نشریه7

تاریخ انتشار1388/02/12

منبع مقاله

share 2285 بازدید
معناشناسي واژه جاهليت در قرآن

محمد علي مجرب
چكيده:

درباره معناي واژه جاهليت در قرآن كريم اختلاف نظر و جود دارد : برخي آن را به معناي بي دانشي و ناداني گرفته اند ؛ اما در اين مقاله تلاش شده است كه به مدد عدله عقلي مانند تحدي قرآن ، غناي ادبي باقي مانده از عصر جاهلي ، هدف بعثت و تناسب اعجاز قرآن با عصر حضرت رسو ل (ص) و ادله نقلي مثل اقوال لغويون، سخنان ادبا، روايات معصومين (ع) و آيات قرآن كريم ثابت شود، جاهليت به معناي مذكورنيست؛ بلكه به اين معناست كه مردم پيش ازاسلام ازمكان اخلاقي بهر كاملي نداشتند.

كليد واژه ها : جاهليت ، دوره قبل از اسلام، مكارم اخلاق، ناداني.

مقدمه

واژه «جاهييت » در چهار سوره قرآن كريم به تريب در سوره آل عمران ، آيه 154 ؛ مائده، آيه 50، آيه 33 و سوره فتح آيه 26 و همچنين ماده «جهل» در صيغه هاي مختلف قريب به بيست بار در سور مختلف قرآن آمده است. 1
در كتب معتبري چون نهج البلاغه و نهج الفصاحه و همچنين ادبيات عرب در مورد اين واژه مطالب زيادي مشاهده مي شود اما متاسفانه اين واژه نزد عرب و بويژه فارسي زبانا تحريف معنوي شده است وبيشتر آن را مترادف «ناداني» و متضاد « علم » و «شناخت واقعي» تعريف مي كنند و شايد كاربرد فراوان آن را در اين معنا و آنچه درباره اوضاع اجتماعي پيش از اسلام در شبه جزيره عربستان نظير جنگ و ستيز، عادات ناشايست، اعتقادات خرافي و از همه مهمتر زنده به گور كردن دختران كه در برخي كتب آمده است، بتوان از مهمترين عوامل اين تحريف بشمار آودر.
نويسنده كتاب تاريخ ادبيات عر در معناي جاهليت مي گويد:
دوران ناداني و جهالت نيست كه در برابر دوران بع، يعني عصر علم كه پيامبر اسلام (ص) ايجاد كرد و نيز در مقابل و حي خداييي قرار گيرد؛ لفظ جاهليت در حقيقت شامل تمام پديده هاي خشونت ، درندگي، استبداد، خود پرستي و ... مي گردد. 2
در اين مقاله برآنيم كه با ذكر ادله اي موثق و به استناد آيات و روايات متعدد روشن نماييم كه آن مردم، مردمي«جاهل» به معني رايج آن يعني نادان نبوده اند و چنين نبوده است كه حظي از علوم روز منطقه و فرهنگ رايج در اين سرزمين نداشته اند؛ بلكه اين اعراب فضايلي را مي ستودند و به آن افتخار مي ورزيدند ؛ از جمله: شجاعت در پيكار،‌ بردباري در مصائب، وفاداري به افراد قبيله ،‌ سخاوت بانيازمندان و تنگدستان، مهمان نوازي و پاقشاري در انتقام.
اين مردم در سرزميني مي زيسته اند كه عموماَ اراده هركس قانون محسوب مي شد و قبايل همواره سرگرم حمله به يكديگر بودند؛‌لذا دلاوري در جنگ و پيكار و استقامت در برخوردهاي قبيله اي و مصائب روزگار از ضروريات آنها بود . بنابراين تصادفي نيست كه اشعار مربوط به جنگ قبايل بيش از نيمي از جنگهاي معروف شعر جاهلي را كه ب حماسه مشهور است،‌ اشغال كند. اين اشعار در ستايش فضايلي است كه بيشترين قدر و قيمت را نزد اعراب داشت.
سازمان قبيله اي اعراب مبتني بر اصل خويشاوندي يا همخوني كه عامل وحدت و عصبيت اجتماعي محسوب مي شد،‌قرار داشت. بنابراين پايمردي جوانمردانه به خويشاوندان و فداكاري بي چشمداشت در راه ايشان از جمله آرمانهاي والاي زندگي شمرده مي شد3
در عصر جاهليت مردم عرستان به طوركلي از علوم متعدد بي بهره نبودند و نسبت به رخدادهاي محيط خود بي تفاوت يا خالي الذهن نبوده اند؛ لكن همانطور كه در قرآن مي خوانيم 4 ، مردم اين عصر به دو گروه اكثريت و اقليت تقسيم مي شدند كه فقط گروه اندكي در زمره انديشمندان و عاقلان جا داشتند شعرهاي باقيمانده از اين عصر مبين اين مدعاست. ويل دورانت اين اشعار را بسيار ستوده و حتي در زمره شعرهاي شاعران و انديشمندان معروف اين عصر به حساب آورده است 5؛ ولي اكثريت در صف جاهلان و بي خردان جاي داشتند و در خرافات و عقايد كهنه غوطه ور بودند.

2.محدوده عصر جاهليت

آشنايي با محدوده زماني «عصر جاهلي» پيش از ورود به مقوله اصلي بحث خالي از لطف نيست. در اين مورد يك اطلاق كلي و يك تحديد زماني در كتب تاريخ ادبيات عرب وبويژه كتب اصول نحو به چشم مي خورد. اطلاق كلي، معرفي عصر پيش از اسلام و زمان بعثت حضرت رسول (ص) به عنوان « عصر جاهلي» است6.
اما آنچه به عنوان كتب عصر جاهلي در كتب تاريخ ادبيات عرب خوانده مي شود، فترت استدلال عدنانيان از يمن در نيمه قرن پنجم ميلادي و ظهور آيين مقدس اسلام در سال 622 ميلادي است. 7 آنچه از استشهادات نحوي و لغوي كه در تفسير قرآن و حديث آمده است، در اين محدوده زماني و نزديك به صدو پنجاه سال پس از نزول وحي قرار مي گيرد؛ يعني نزديك به سه قرن و استناد به شعر يا سخني در توجيح و وضع قاعده اي نحوي يا بيان معناي لغوي خارج از اين محمدوده زماني مورد قبول واقع نشده و نمي شود. به علاوه منابع معتبر به روزگار جاهليت پرتوي بسيار ناچيز مي افكند. منابع ما درباره تاريخ اين عصر منحصر به روايت ها و داستانها و مثلهاست؛ زيرا در اين دوران اعراب شمالي خط نداشته اند تا چيزي را ثبت كنند. 8

3.ادله ترادف جاهليت با رذالت اخلاقي و فرهنگي

در مورد اين كه قرآن چرا اعراب قبل از اسلام اهل جاهليت خطاب كرده است، بين مورخان و دانشمندان اختلاف است: بعضي مي گويند: به خاطر رواج بت پرستي و خرافات و جهالت در بين اين اقوام بوده است؛ بعضي بر آن عقيده اند كه به سبب رواج دشمني و خونريزي ميان عشاير و قبايل اين نام به آنها اطلاق شده است؛ اما آنچه براي ما مهم است، ادبيات و عوامل و مظاهر آن است 9؛ لكن به طوري كه گفته شده است، تقريباَ تا دوران بعثت و رسالت حضرت رسول (ص) ميان اعراب شمالي نوشتن رايج نبوده است. تنها دو لوحي كه از اعراب پيش از اسلام بدست آمده است، لوح زيد در جنوب شرقي حلب (512م) و لوح حر در لجا (568م) بوده است10. به هر حال آنچه مسلم است، اين است كه دوره قبل از اسلام را جهت جهل و ناداني مردمان آن عصر جاهليت نگفته و نتوان گفت. دلائل و شواهدي كه اين معنا را تأييد مي كند، به شرحي است كه در پي مي آيد:

1.3ادله عقلي

ادله عقلي اين معنا كه نامگذاري دوره جاهليت به جهت جهل و ناداني مردم آن نبوده، عبارت است از الف)تحدي قرآن؛‌ ب) غناي ادبي باقيمانده؛ ج)هدف بعثت؛ د) معجزه حضرت رسول (ع)

1.1.3تحدي قرآن

در قرآن كريم آيات متعددي وجود دارد كه در آنها پيامبر (ع) از طرف خداوند مأموريت مي يابد كه به تحدي با مخالفان خود بپردازد؛ از جمله بارزترين اين آيات ، آيه معروف « و ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعو شهداء كم ....11 است.
در اين آيه خداوند به طور مستقيم دشمنان پيامبر و دشمنان آيين پاك او را مورد خطاب قرار داده و مي فرمايد:‌«اگر در آنچه بر بنده ما نازل نموده ايم ترديد داريد، پس سوره اي مانند آن را بياوريد"؛ اما معترضين به پيامبر ع و آيين پاك او ميدان را خالي كرده و پا به فرار مي گذارند،‌ چنانكه قرآن در اين باره مي فرمايد:
الا انّهم يثنون صدورهم ليستخفوا منه الا حين يستغشون ثيابهم ...12 ؛‌ آنها دلهاي خود را از قرآن بر ميگردانند تا از آن ، خود را پنهان دارند. بدانند آنگاه كه آنها سر در جامه فرو مي برند، خدا مي داند، آن را كه پنهان مي دارند و آن را كه آشكار مي سازند...
در تاريخ ملحدان زيادي كه قصد معارزضه با قرآن داشتند پيداشدند؛‌ اما چهار نفر آنها از همه بسيار مشهورترند كه نامهاي آنها بدين قرار ذكر شده است:
1- عبدالكريم بن ابي العوجا؛‌ 2- ابوشاكر؛ 3- عبدا...بن مقفع؛‌ 4- عبد الملك بصري
اين چهار نفر عليرغم آنكه برخي از آنها از بزرگان سخن در زبان عربي شمرده مي شدند، وقتي به معارضه با قرآن برخاستند، تنها كاري كه كرده اند،‌ اين بود كه كوچكي خود عظمت قرآن كريم را روشنتر كردند!
در تاريخ از ابن راوندي ، ابو العلا معّري ابوالطيب منبّي شاعر نامدار عر ب داستانها در اين زمينه نقل شده است كه در ايم موجز نمي گنجد . حال اگر چنين در نظر بگيريم كه «مشركين» و «اهل جاهليت» در اين زمان مردمي نادان و به دور از علم و ادب بوده اند، آيا اين تحدّي از نظر منطقي مبيّن فضيلتي براي قرآن است؟!
به عنوان نمونه اگر مرد جوان و پهلواني ،‌ كودكي ضعيف و نحيف را به مبارزه دعوت كند و مثلا او را در كشتي به زمين بزند،‌ آيا براي شاهدان در اقتدار و پهلواني متحدي دليلي خواهد بود؟ يا برعكس اين تحدي را نشانه ضعف او مي دانند؟ به بيان ديگر اهل علم در مناظرات و مباحثات علمي خود آنگاه مي توانند تفوّقي از خود به نمايش گذارند كه در مقابله با حريفي همسنگ و بلك برتر از خود ،‌ عقل و ديدگان گواهان و شاهدان را به خيش خيره سازند و شاهين ترازوي قضاوت عدل را با متاع علم سداد قول، به جانب كفه خويش مايل نمايند. حال، اين تحدي چه بسا كه «العياذ بالله» موجب طعن در قرآن كريم و ضعف انگاشتن استدلال آن به حقانيت خود در حجت تحدي گردد.
نتيجه بحث اين كه قرآن كريم مشركين و اهل جاهليت آن روز را به تحدي فرا خوانده و لازمه تحدي قرآن اين است كه آن مردم از علم و آگاهي خود برخوردار باشند؛ لذا با اين اوصاف معناي جاهليت به غير از ناداني و عدم آگاهي بوده است.

.2.1.3 غناي ادبي باقيمانده

به گفته علماي تاريخ ادبيات عرب آنچه از شاعران عصر جاهلي بر جاي مانده است ،‌ از غني ترين ميراث ادبي تاريخ اين سرزمين است. اين قم به شعر و شاعري اهميت فراواني مي دادند؛‌ به طوري كه هر قبيله مي كوشيد ،‌ حتي پيش از داشتن رهبر سياسي ، خطيب و شاعري داشته باشد و چون در قبيله شاعري پديد مي آمد ،‌ جشن ها مي گرفتند و مهماني ها مي دادند. در واقع شاعر قبيله زبان قبيله بود 13 در جاي ديگر گفته شده است: در «عصر جاهليت » به هنر و خوض در مسائل آن توجه خاصي نمي شد؛‌ بلكه بيشتر براي احساسات خويش از هنر گفتاري سود مي جستند و اين هنر گفتاري از مهمترين و نيرومندترين شيوه هاي تحريض و اقناع بود 14.
اما مروري گذارا بر منظومات شعري صعاليك و اصحاب معلقات كه در اين عصر مي زيسته اند، به خوبي بيانگر اوج اقتدار ادبي آنهاست. در اين باره سيوطي مي گويد:
از ميان همه قصايد قديم،‌ معلقات صبعه در صف اول جاي دارد ... به گفته داستانها هر يك از اين قصايد جايزه سالانه بازار عكاظ را مي بردند15. البته در اين باره بايد اضافه كرد با توجه به اينكه قبول داريم، اين اعراب در ادبيات و گفتن شعر از استعداد بسيار خوبي برخوردار بودند، لكن همين ايشان بودند كه از آوردن سوره هاي همانند يكي از سور قرآن مجيد ، پس از تلاشهاي بسيار ي عاجز گشتند 16.
با عنايت به اين نكته مذكور است كه تحدّي قرآن آشكار مي گردد؛ گرچه برخي تلاش كرده اند تا در اين مورد و اصل انتساب شعر جاهلي به شعراي اين دوره شك نمايند و آن را زاييده انديشه هاي اسلامي معرفي ، و زمان انشا و انشاد آن را پس از ظهور اسلام بدانند.17.
پس با توجه به مطالب ياد شده و نيز مستندات تاريخي و دلايل عقلي و نقلي نمي توانيم به طور كلي مردم عصر جاهلي را فاقد هر نوع آگاهي دانست؛‌ چنانكه نويسنده تاريخ عر ب مي نويسد :
دشوار بتوان جماعتي را كه ادبيات و فرهنگي اين چنين داشته اند ،‌ عربان جنوب شبه جزيره عربستان،‌ جاهل و دور از مدنيت شمرد 18.

3.1.3 . هدف بعثت

پيامبر (ع )در عبارتي كوتاه، هدف بعثت خود را «اتمام مكارم اخلاقي معرفي فرموده اند19. اين مي تواند دليل و سندي موثق و قاطع در نفي معناي «ناداني» از واژه «جهل و جاهليت » باشد؛ چون آن نشان مي دهد كه مشكل مردم جاهليت ناداني و جهل آنان نبوده است؛ بلكه نقض مكارم اخلاق در ميان آنان بوده است؛ لذا با چنين هدفي پيامبر (ع) دست به كار شدند و با توجه به دستورهاي ذات مقدس باري تعالي از طريق وحي در سدد اصلاح اخلاق آنان بر آمدند بنابراين از اينكه هدف بعثت حضرت رسول (ع) به قول آن حضرت «اتمام مكارم اخلاق» بوده است، دانسته مي شود كه در واقع اين قوم كاملاً به دور از اخلاق و بدون علم نبوده اند؛‌ بلكه تعداد اندكي از آنها داراي مدارجي علمي و آگاهي هاي زمان خود بوده اند و ترجمه واژه «جهل» و « عصر جاهليت» به ناداني و عصر ناداني صحيح به نظر مي رسد.

.4.1.3 معجزه پيامبر (ع)

هر پيامبري كه ز طرف خدا به رسالت برگزيده شده است ، براي اثبات حقانيت رسالت خويش و براي صداقت گفتار و احكام خود ،از طرف خداوند متعال با معجزه اي همراه گرديده است20
بي شك قرآن كريم كه به اعتقاد ما مسلمانان كلام خداست و جبرئيل آنرا به حضرت رسول (ع) عرضه كرده است؛ بنابراين قرآن بزرگترين معجزه و مويد رسالت حضرت ختمي مرتبت (ع) است.
تناسب نوع معجزه با احوال عمومي عصر نزول وحي در زمان بعثت انبيا پيش از نبي اكرم (ع) مويد اين نظر است كه هر يك از پيامبران خدا به معجزه اي متناسب با نوع علم رايج و قابل قبول در آن عصر مجهز بوده اند .
در اين زمينه از امام هشتم (ع) نقل شده است كه در پاسخ به پرسشگري كه از علت تجهيز حضرت موسي (ع) به يد بيضا و آلت سحر و مويد ساختن حضرت موسي (ع) به علم طب و توانايي زنده كردن مرده ها و روشنايي بخشيدن به كوران پرسيده بود، اين نكته را آشكار فرمودند. اين امام بزرگوار ضمن پاسخي مفصل مي فرمايند:
خداوند حضرت محمد (ع) را در زماني برانگيخت كه بيشتر بر مردم زمانش، القاي خطبه ها و شعر و سخن غلبه داشت؛ از اين روي كتاب خداي عزوجل و مواعظ و احكام آن را براي ايشان آورد كه بدان سخنشان را باطل سازد و حجتي بر ايشان گردد...21
بنابر اين آشكار مي گردد كه «عصر جاهليت» عصر رواج ادب و بلكه عصر اوج آن بوده است،‌نه عصر «ناداني» و عصر «بي خردي"»؛ زيرا همانطور كه گفته شد، معجزه هر پيامبري با توجه به علم رايج در عهد او بوده است.

2.3.

واژه ها به موجودات زنده شبيهند: صورت و شكل نگارشي جسم آنهاست و معنا، روانشان. نيز اين پديده ها روزي زاده مي شوند. دوراني را طي مي كنند و تحويل مي يابند و بر حسب نقشي كه بايد در اجتماع آدميان بازي كنند، مسئوليتهايي گاه جزئي و محدود و گاه بسيار گران به عهده مي گيرند. مراد ما از مسئوليت واژه همان معنايي است كه بايد بازگو كند . واژه كه در واقع شكل گفتاري و نگارشي معناست، زماني مي ميرد كه آن معنا از ميان برود. معنا برخلاف آنچه معمولاً مي پنداريم، هيچ گاه صدرصد روشن و معين نيست. علماي اين فن مي گويند: حوزه معنايي هر كلمه با هاله اي شبيه است كه مركزي مشخص دارد؛ اما كرانه هاي آن در ابهام ناپديد مي گردد. از آن گذشته حوزه معني كلمه نزد افراد گوناگون يكسان نيست؛ يعني بعيد است كه دو نفر ا يك كلمه معين، مثلاً ايثار برداشت و تصوير يگانه اي داشته باشند؛ لذا ما در اين بحث برآنيم بطور خيلي فشرده ، با استناد منابع معتبر و قابل قبول به بررسي معنا و مفهوم اصلي اين واژه «جاهليت» بپردازيم.

1.2.3. لغت نامه

كتب لغت به عنوان اصلي ترين و معتبرترين منابع در بيان معناي صحيح واژه ها مي توانند مورد استناد قرار گيرند. در اين قسمت فقط به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مي كنيم. ابن عباس به نقل از پيامبر اكرم (ع) گفته است كه: منن ستجهل مؤمناً فعليه اثمه
و ابن المبارك كه در توضيح اين حديث شريف آورده است:
من استجهل مومنا اي حمله علي شيء ليس من خلقه فيغضبه فانما اثمه علي من احوجه الي ذلك 22؛ هر كه مومني را جاهل خواهد يعني او را به چيزي كه با خوي او همساز نيست وادارد گناهش برهموست كه او را بر آن واداشته است.
اين منظور در ماده «جهل» ابتدا جهل را نقيض علم دانسته و سپس با بيان نمونه هايي ، «جهل» را در برابر «حلم و بردباري» و در يك مورد به تلويح آن را در برابر «عقل» دانسته است.
اگر ماده «جاهل» به معناي «ناداني» و «بي خردي» باشد، رذيلت اخلاقي نخواهد بود؛ زيرا هيچ كس به سبب ندانستن و ناداني مواخذه نمي شود؛ همچنان كه طفل مورد مواخذه قرار نمي گيرد؛ چون همه انسانها نادان متولد مي شوند و بهترين دليل بر اين مدعا خود قرآن كه در معرفي انسانها آنها را هنگام تولد نادان معرفي مي كند؛ آنجا كه مي فرمايد: «و الله اخرجكم من بطون امهاتكم لاتعلمون شيئا ... 23"
مرحوم طبرسي(ره) در مجمع البيان ماده «جهل» را ضد حلم و مترادف با پرخاشگري معنا مي كند24.
بنابر اين با توجه به نمونه هايي كه ذكر شد ، بخوبي آشكار مي گردد كه ماده "جهل» در عربي به معناي پرخاشگري ، شدت در عمل ، ستم كردن به ديگران ، عدم بردباري و ... معنا شده است و اين معاني باناداني فرق دارد.

2.2.3. بحث روايي

حضرت رسول (ص) در تعريف جاهل چنين مي گويد:
جاهل كسي است كه به معاشران و زيردستان خود ستم روا دارد و برتر از خود بزرگي فروشد و بي تمييز سخن گويد.25
در حديث ديگري نيز از قول آن بزرگوار نقل شده است كه در تعريف جاهل فرموده اند:
جاهل صخره اي است كه آبي نتراويده و درختي است كه سبز نشده و زميني است كه علفش سر برنياورده است26.
از قول امام علي (ع) در نهج البلاغه نيز تعاريف جامعي از جهل و جهالت نقل شده است؛ از جمله در نامه هجده به ابن عباس درباره بني تميم مي نويسد : و انهم لم يسبقوا في جاهلية و لا اسلام27؛ آنها در جاهليت و نه در اسلام در جنگي مغلوب نشده اند. ابن اثير در كتاب نهايه در مورد جهل مي گويد:
مراد از آن صفت و حالتي است كه اعراب قبل از اسلام داشتند؛ از قبل جهل به خدا و رسول و افتخار به انسان و خود پسندي 28. در روايتي آمده است: به امير المومنين عرض شد: براي ما عاقل را وصف كن، آنگاه حضرت در وصف عاقل فرمودند: او كسي است كه هر چيزي را در جاي خود قرار م مي دهد. سپس به ايشان گفتند : جاهل را نيز برايمان وصف فرما. آن حضرت فرمودند چنين كردم29. در جاي ديگر امام علي (ع) مي فرمايند: لاتري الجاهل الا مفرطاً او مفّرطاً30؛ نمي بيني جاهل را مگر اينكه يا راه افراط و زياده روي را مي پيمايد ، و يا راه تفريط و سستي را . در اصول كفي نيز روايتي از قول امام جعفر صادق (ع) در اين باب نقل شده است كه آن بزرگوار به سماعه فرمودند: عقل و لشكرش و جهل و لشكرش رابشناس ؛‌ سپس براي جهل هفتادو پنج خصلت زشت را به عنوان لشكر جهل شمرد31.
نتيجه اين بحث اين است كه طبق فرمايش بزرگان دين ماده «جهل» بيشتر به رذيلت اخلاقي معنا شده است تا به ناداني و ضد علم؛ لذا اين بحث نيز همچون ديگر بحثهاي گذشته ثابت مي كند كه واژه «جهل» در دوره «جاهليت» به معناي بي خردي و ضد علم نبوده است؛ بلكه اين صفت و حالت مخصوص قبل از بعثت بوده است كه از رذايل اخلاق شمرده مي شود .

3.2.3. سخنان اهل ادب

در اين بحث به چند نمونه از گفتار نويسندگان تاريخ ادبيات عرب و همچنين به بيتي از معلّقه عمروبن كلثوم در تأئيد آن چه گذشت،‌ مي آيد. عمر فروخ در كتاب تاريخ الادب العربي مي گويد:‌ جاهليت نامي است كه قرآن كريم به پيش از اسلام اطلاق نموده است؛‌ زيزا عرب در آن عصر بت مي پرستيدند و با يكديگر به نزاع مي پرداختند ... گاهي فرزندان خود را زنده به گور مي كردند و شراب مي نوشيدند ... و چنين است كه ملاحظه مي كنيم جاهليت از «جهلي» گرفته شده است كه در برابر حلم است؛‌ نه «جهلي» كه متضاد علم است. عرب حظ وافري از علوم و معارف عصر خود نظير هيأت ، طب ، رديابي و ... داشته اند و ادبشان برترين آداب در روزگار خودشان بوده است ...32. حنا الفاخوري ضمن توصيف هنر عصر جاهلي و برشمردن زمينه هاي احساسات اين قوم و اينكه آي آثار مكتوم مانده اند، مي گويد: اكثر آثار منظوم و منثور عصر جاهلي از ميان رفته است تا آنجا كه ابو عمروبن الاصلاء (770م / 154ه ) مي گفت: آنچه از سخن اعراب به شما رسيده ، بس اندك است. اگر فراوان به دست شما مي رسيد، به دانش و شعر بسيار دست مي يافتيد33 و اين بدان سبب است كه بسياري از آثار به حافظه سپرده نشده بود و آنچه را هم كه راويان شعر ار بر كرده بودند با كشته شدنشان در جنگها و فتوحات از بين رفته است34. از ديگر صاحبان تاريخ ادبيات عرب و از محققين اين فن استاد احمد حسن زيات است. وي درباره وضعيت عقلي «عصر جاهليت» چنين مي گويد: تبابعه در يمن و منازره و غسانسه در شمال به علوم متعددي آشنايي داشتند كه سدّهاي ساخته شده توسط ايشان و شهرسازي و آباداني‌شان گواه آن است . عدنانيها نيز بر اثر دقت ملاحظه‌،‌ به تجارت فراوان با مجموعه اي از علوم كه بر تجربه و استقرار و وهم استوار بود، دست يافتند. طب درمان حيوانات (دامپزشكي) و شناخت انواع اسب به دليل ارتباطشان با جنگ، گياه شناسي ، نجوم و شناخت بادها به دليل ارتباط با انواع علف و باران و يافتن راه در تاريكي هاي خشكي و دريا، از علومي است كه با آنها آشنايي داشته اند35. شوقي ضعيف نيز در «تاريخ ادب» خود، عصر جاهلي را در دوره تكامل زبان عربي دانسته و معتقد است از آن هنگام (عصر جاهلي) بوده است كه اين زبان خصايص كنوني را به خود گرفته است. هم او به نقل از جاحظ ميگويد: شعر عربي نوزادي كم سن و سال است:‌ نخستين كساني كه اين راه را پيموده و جاده را هموار كرده اند. امرء القيس بن حجر و مهلهل بن ربيعه اند و وقتي رشته شعرا را رو به عقب دنبال مي كنيم، مي بينيم كه ابتداي آن يكصدو پنجاه سال پيش از ظهر اسلام است و اگر بخواهيم عقب برويم، به دويست سال مي كشد36.واژه « جهل » در شكلهاي مختلف آن كم و بيش در شعر جاهلي ديده مي شود ؛ اما نمونه زير كه بيتي از معلّقه عمروبن كلثوم ست،‌ مي تواند گواه خوبي در كاربرد واژه «جهل» در معناي ستيزه جويي و خشونت باشد.
الا يجهلن احد علينا ***فنجعل فوق جهل الجاهلينا
زوزني از مشهورترين شارحان معلقات ، اين بيت را چنين شرح مي دهد : مباد كه كسي با ما سفاهت كند كه در آن صور م نيز سفيهانه با او برخورد مي كنيم37. چنانكه پيش از اين گذشت، مفه متضاد مجاله به معناي خوش رفتاري و احسان است و سفيه را «عديم الحلم» گفته اند38. دعبل از شاعران عرب نيز همين معنا را در قالب بيتي روشن تر بيان نموده است؛‌ آنگاه كه گفت:
لا تحسبن جهلي كحلم ابي فما ***حلم المشايخ كجهل الامرد
تندخويي مرا همچون بردباري پدرم مدان ، كه هيچگاه بردباري پيران همچون تندخويي نوجوانان نيست.

جاهليت در سور مختلف قرآن

چنانكه ملاحظه شد، در كلام عرب، واژه«جهل» به معناي «ناداني» بكار نرفته است. در قرآن كريم در چهارسوره مباركه آل عمران، مائده ، احزاب و فتح واژه :الجاهلية» آمده است كه اينك معناي آنها بررسي مي شود39:

1.4. سوه آل عمران(آيه 154)

ثم انزل عليكم ... وطايفة قد اهمتهم انفسهم يظنون بالله غير الحق ظن الجاهليه ...40.
آيه فوق ماجراي شب بعد از جنگ احد را تشريح ميكند و اينكه پس از آن مصيبت و اندوهي كه بر اثر مصائب اين جنگ بر مسلمانانوارد شد، خداوند آرامش و سكينه اي بر آنان ارزاني داشت. اين آرامش همان خواب سبكي بود كه جمعي از مسلمانان را فرا گرفت؛ اما جمع ديگري كه تنها به فكر جان خود بودند و به چيزي جز نجات جان خود نمي انديشيدند، از اين خواب و آرامش محروم ماندند. آنگاه قرآن مجيد به تشريح گفتگوها و افكار منافقان و افراد سست ايمان كه در آن شب بيدار مانده بودند، پرداخته، مي فرمايد: آنها درباره خدا گمانهاي نادرست همانند دوران جاهليت و قبل از اسلام داشتند و دروغ بودن عده هاي پيامبر (ع) را احتمال مي دادند و به يكديگر يا خويشتن مي گفتند: آيا ممكن است با اين وضع دلخراشي كه مي بينيم پيروزي نصيب ما ميگردد؟ قرآن در جواب آنها مي فرمايد: آري پيروزي به دست خداست و اگر او بخواهد و شما ر شايسته ببيند ، نصيب شما خواهد شد و ... 41.
صاحب تفسير روح الجنان ضمن تفسير اين آيه شريفه مي فرمايد: «اين ظن كافران است42.»
ملا فتح ا... كاشاني در تفسير خود در ذيل اين آيه مي فرمايد: اين خواب مخصوص بود، به امير المومنين (ع) و حارث بن صمه و سهل بن حنيف و برخي ديگر از اتباع ايشان كه ايمان كامل داشتند44.
و در ادامه بحث در مورد«ظن الجاهليه» مي گويد: يعني گماني كه ملت جاهليت اختصاص دارد؛ يعني همچنان كه گمان اهل شرك بود كه مهم محمد (ع) به اتمام نخواهد رسيد و وعده و وعيد كه مي دهد، غير واقع است، گمان اين طبقه چنين است ...45. در تفسير خواجه عبد ا... انصاري «ظنّ الجاهليه» به ظنهاي ناسزا و ظنهاي كافرفرما تعبير شده است46 و اين گروه و معتب بن قشير و اصحاب او را كه تيمار و غم بر آنها مستولي شده بود و همت ايشان همه در كار خويش بود ، منافق خوانده است 47.علامه طباطبايي نيز در اين باره مي فرمايند: اين گمان و وصف هر چه باشد ، چيزي است كه مناسب و ملازم با سختي كه آنها مي گفتند و خداوند با جمله» هل لنا من الامر شيء» به آن اشاره مي فرمايد ... و گمان باطل آنها كه از سنخ افكار دوره جاهليت محسوب مي شود، همين بوده است ...48.
سوره مائده(ايه 50)
افحكم الجاهلية يبغون و من احسن من ا... حكماً لقوم يوقنون؛ آيا (با وجود اين دين كامل و قوانين محكم آسماني) باز تقاضاي تجديد حكم جاهليت را داريد؟ و كدام حكم از حكم خدا براي اهل يقيين نيكوتر خواهد بود.
در مورد شأن نزول اين آيه شريفه برخي از مفسرين از جمله صاحب تفسير نمونه از قول ابن عباس چنين آورده است: جمعي از يزرگان يهود توطئه كردند و گفتند : نزد پيغمبر (ع) مي رويم،‌ شايد بتوانيم او را از اين آيين خود منحرف كنيم؛‌ پس از اين تباني،‌ نزد محمد (ع) آمدند و گفتند: ما دانشمندان و اشراف يهوديم و اگر ما از تو پيروي كنيم،‌ مطمئناً ساير يهودان به ما اقتدا مي كنند؛ ولي در ميان ما و گروهي نزاعي است ، اگر در اين نزاع به نفع ما داوري كني ، ما به تو ايمان مي آوريم. پيامبر (ع) از چنين قضاوتي خودداري كردو آيه فوق نزل شد49. در ذيل اين آيه آمده است كه حكم دو گونه بيشتر نيست يا حكم خداست يا حكم جاهليت و هركس حكم خدا را رها كند، به حكم جاهليت تن داده است50. زمخشري نيز به نقل از طاوس جاهليت را برابر غير عادل مي داند 51. در تفسير اين آيه شريفه بويژه جمله «افحكم الجاهلية» در تفسير الميزان آمده است: وقتي اين احكام و شريعتها حق بوده و از جانب خداوند نازل شده ، غير از آن حكم حق ديگري نيست. احكام ديگر جز حكم جاهليت كه از هواپرستي ناشي شده ، نخواهد بود52.
در واقع علمه طباطبائي افكار و خواسته هاي اين گروه «جاهلها» را نشأت گرفته از ناداني و هوا پرستي مي دانند و در ادامه ، آنهارا كساني معرفي مي كنند كه به خدا يقين ندارند؛ مردم عصر اهليت، مردمي بودند كه خدا را نمي شناختند و به او يقين نداشتند و در عو به بت پرستي و نظاير آن مي پرداختند.در مجمع البيان اين حكم و خواسته يهوديان را مترادف با حكم بت پرستان و غير موحدان مي آورد و جهل آنها را در مقابل علم مي داند53. صاحب تفسير كشف الاسرار مي گويد: اين جهودان حكم غير خدا را طلب كرده و مانند حكم دوره جاهليت را از پيامبر (ع) درخواست كردند. آنان در آن دوره حكم رجم را بر ضعفا جاري مي كردند؛ ولي بر اقويا جاري نمي كردند و به تحميم54 بدل مي كردند 55.
سوره احزاب (آيه 33)
و قرن في بيوتكنّ و لا تبّرجنّ‌ تبرّج الجاهلية الاولي و اقمن الصلوة‌ و ...؛‌ و در خانه هايتان بنشينيد و آرام گيريد و مانند دوره جاهليت پيشين آرايش و خودآرايي مكنيد و نماز بپا داريد و... عادات ناپسند از جهل آنها سرچشمه مي گرفته است، در سايه شوم همين«حميت جاهليت» بوده است وهمانطور كه گذشت اين حميت به عادات خرافي اين گذشتگان، غضب و شدت عمل در كارها ، خشنونت، عدم آرامش و حلم ، عدم يقيين به خدا و پيامبرش و هواهاي نفساني تعبير و تفسير شده است.

پي نوشت ها

1. روحاني، محمود العجم الاحصائي لالفاظ القران الكريم، مشهد، آستان قدس رضوي ، ج2، 1368،‌ص 17-613.
2. ر.ك: بلاشر، رژي ، تاريخ ادبيات عرب ، ترجمه آذرتاش ذرنوش، موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي ، 1363، ص 45.
3. شريف، م، م، تاريخ فلسفه در اسلام ، ج1 ، ص 179 به بعد.
4. قرآن كريم، سوره مائده، آيه 103.
5. دورانت، ويل، تاريخ تمدن، ج 11، ص 9.
6. فروخ، عمر، تاريخ الادب العربي، بيروت،‌دارالعلم للملايين، 1969م، ص73.
7. حسين الزيارات، تاريخ الادب العربي، قاهره ، مكتبة نهضة مصر، ج23، بي تا، ص5.
8. حتي ، فليپ خليل، تاريخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران، انتشارات آگاه، 1366، ص111
9. حنا الفاخوري ، تاريخ اديات زبان عربي، ترجمه عبد المحمد ايتي، تهران ، انتشارات توس، 1361،ص35
10. حتي، فليپ، تاريخ عرب، ص 111
11. قرآن ، سوره، بقره، آيه 23
12. قرآن، سوره هود، آيه 5
13. حنا الفاخوري، تاريخ ادبيات زبان عربي، ص 31
14. همان منبع، ص 35
15. سوسي، المزهرف قاهره، 1282 ه. ق ، ج 2، ص 240
16. اشاره به آيات شريفه 11 تا 35 سوره مباركه مدثر
17. براي اطلاعبيشتر، ر.ك : به كتاب في الادب الجاهلي، نشته طه حسين
18. فيليپ حتي، تاريخ عرب ، ص 11
19. ر.ك : نهج الفصاه ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران ، انتشارات جاويدان، حديث 944، 1360 ص 191
20. زيرا همه پيامبران براي اثبات حقانيت خود بايد داراي معجره اي باشند
21. عطاري خبوشاني، عزيز ا...، مند الامام رضا(ع)، مشهد، آستان قدس رضوي ، ج 1، 1406ه.ق ص 48
22. ابن منظور، لسان العرب، قم ، نشر ادب الحوزه، ج 11، 1405 هجري قمري ، ص 129
23. قرآن كريم، سوره مباركه نحل، آيه 78
24. طبرسي، مجمع البيان، ج 1، ذيل ايه 67 سوره بقره
25. نهج الفصاحه ، حديث 1319، ص 278
26. محمد ري شهري ، محمد ، ميزان الحكمه، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي ، 1403 ، حديث 2822، ص 155
27. نهج البلاغه، نامه 18، نقل از : قرشي، سيد علي اكبر، قاموس قرآن، ج1و 2، ص 83
28. ابن اثير، النهاية في غريب الحديث و الاثر ، قم، موسسه اسماعيليان، 1364 ه ش.
29. مشكيني، علي ، الهادي الي موضوعات نهج البلاغه، ص 73
30. نهج البلاغه، حكمت، 70
31. كليني رازي، ابي جعفر محمد بن يعقوب، الاصول من الكافي ، تهران، درالكتب الاسلاميه،ج1، 1363، ص 21 تا 23
32. عمر فروخ، تاريخ الادب العربي، ج 1 ، ص 73
33. همان منبع، ص 73 به بعد.
34. حنا الفاخوري ، تاريخ ادبيات زبان عربي ، ص 35
35. احمد حسن الزيارت، تاريخ الادب العربي ، ص 11
36. ضيف، شوقي، تاريخ الادب العربي(عصر جاهلي) ، تهران، امير كبير،‌ تر جمه عليرضا ذكاوتي 1364، ص 46
37. زوزني، شرحالمعلقات السبع، قم، منشورات اروميه، 1405 هـ.ق ص 127
38. لويس معلوف، المنجمد في الغه، ماده سفه
39. واژه «جهل» در صيغه هاي مختلف در قرآن كريم بيست بار آمده است.
40. قرآن ، ال عمران، آيه 154
41. تفسير نمونه، ج 2، ص 132 و 133 (تحت عنوان وسوسه هاي شيطاني)
42. تفسير روح الجنان (شيخ ابوالفتوح رازي )،‌ ج 3 ، ص 219-220
43. تفسير مجمع البيان، ج 4 ، ص 303
44. تفسير منهج الصادقين ، ج 2، ص 367
45. همان ، ج 2، ص 367
46. تفسير كشف الاسرار وعدة الابرار، ج 3، ص 127
47. همان، منبع، ص 311، تفسير راهنما ، ج 3 ، ص 127
48. تفسير الميزان،‌ ج 4 ، ص 84
49. تفسير نمونه، ج 4 ، ص 404 (به نقل از تفسير المنار ، ج 6، ص 421 )
50. اشاره به فرمايش امام علي (ع) «الحكم حكمان حكم ا... و حكم الجاهلية فمن اخطأ حكم ا... حكم بحكم الجاهلية .
51. زمخشري، محمود بن عمر ، الكشاف ، بي نا ، ج 1 ص 631
52. علامه طباطبايي ،‌ تفسير الميزان ،‌ ج 5 ، ص 542
53. مجمع البيان، ج 7، ص 68
54. تحميم عبارت از اين بود كه در صور ارتكاب خطا از طرف اقوياي قم يهود ، آنها را به جاي رجم ، روسياه مي كردند و پشت به پشت بر ستوري سوار كرده و در شهر مي گردادندند؛‌ ولي ضعفا را رجم مي كردند.
55. ر.ك : كشف الاسرار ، ج 3 ، ص 137
56. مجمع البيان ، ج 20 ، ص 108 ،‌ (در اين تفسير در مورد تبّرج عصر اهليت اولي مي گويد: منظور ان اس كه زن بين شوهر و رفيقش جمع مي كرد)
57. ر.ك تفسير الميزان ،‌ ج 16، ص 383
58. تفسير روض الجنان ... ، ج 15 ، ص 415، و 416
59. ر.ك : مهنج الصادقين في الزام المخالفين، ج 8 ، ص 391
60. الميزان ، ج 18 ، ص 458
61. تفسير نمونه ، ج 22 ، ص 101-100
62. آيه 26 سوره فتح
63.
64.

مقالات مشابه

معناشناسی واژه اعجمی در کتاب و سنت

نام نشریهعلوم و معارف قرآن و حدیث

نام نویسندهحمیدرضا فهیمی تبار, مهدی آذری‌فرد

معناي واژه «ص-ل-ح» و مشتقات آن در قرآن

نام نشریهمشکوة

نام نویسندهمجید صالحی

مفردات قرآن در «تفسیر المیزان»

نام نشریهعیون

نام نویسندهمحمود حائری, صالح عادلی ساردو

خبری یا انشایی بودن اسلوب «سبحان»

نام نشریهعیون

نام نویسندهوصال میمندی, علی بیانلو, سکینه حجازی